السلام علیک یا فاطمه الزهرا
این روزها به این فکر میکنم که مادر در بستر بیماری هستند و به سختی کارهای خود را انجام می دهند. مادر در این روزها به کارهای بچه ها کمتر رسیدگی میکنه…. وای بر روزهای آخر بر مادر چه گذشت. …..
مادر جان تو را به پهلوی شکسته تو را به حق محسنت نیم نگاهی بر ما کن.
آمین
سلام بر حسین
امروز سومین سالگرد شهادت جهاد مغنیه هست. سال قبل بهمن بود که فهمیدم ایشون دی به شهادت رسیدند شروع کردم به مطالعه در مورد زندگی ایشون و پدرشون که چه کارهایی برای اسلام و بیروت انجام دادند. مداحی که اقای نریمانی در مورد ایشان خوندند گوش میدم و ایشون دوست شهید من هستند. روحشون شاد و کمک کنن ما هم عاقبت به خیر بشیم .
امین.
دلم یا جوریه
ولی پر از صبوریه
بار الها… صبر زینی به ما عنایت بفرما…… امین
صبح زود به شما سلام میدهم….
صل الله علیک یا ابا عبدالله
سلام نمیدونم چرا این روزها همش یاد سال قبل می افتادم دقیقا تاسوعا بود دختر خالم زنگ زد گفت ما راهی کربلاییم میایی بریم؟ من قلب به تپش افتاد گفتم نیشه منم برم اربعین!!
گفتم بزار به اقا بگم ببینم چی میگه. دهه اول محرم اقا رو کم خونه میبینم چه برسه به تاسوعا و عاشورا…. شام غریبان که تمام شد اومد خونه. رفتم استقبالش گفتم اقایی فدات بشم خوبی کلی قربون صدقش رفتم یه ساعتی گذشت حالا هی پا به پا می کردم اخر سر دلم زدم به دریا گفتم دختر خاله با پسر خاله و خانمش دارن میرن کربلا منم برم؟؟ یه دفعه چشاش گرد شد گفت: کجا؟ چی؟ شروع کردم به من من کردن! اگر بگی نرو من نمیرم ولی اگه نرم دیگه معلوم نیست که دیگه بتونم برم یا نه؟ اقام گفت: نه اصلا حرفش رو نزن…. چیزی نگفتم و شب خوابیدم.
چند روز گذشت هی دختر زنگ میزد چی شد میایی نمیایی؟. منم چیزی برای گفتن نداشتم. همش می گفت ان شاء الله اقا دعوت کنه بیام…..
ادامه دارد….
