عشق فقط حسین

  • خانه 
  • صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین حسین جان 

از فریاد تا سکوت

17 مرداد 1400 توسط فاطمه زنگي آبادي

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم

استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است

امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟

آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟

چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب هایى دادند امّا پاسخ هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند

قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آن ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند

که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد

این فاصله بیشتر است و آن ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟

آن ها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می کنند. چرا؟

چون قلب هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب هاشان بسیار کم است

استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟

آن ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند.

این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله اى بین قلب هاى آن ها باقى نمانده باشد.

 نظر دهید »

از فریاد تا سکوت

17 مرداد 1400 توسط فاطمه زنگي آبادي

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم

استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است

امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟

آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟

چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب هایى دادند امّا پاسخ هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند

قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آن ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند

که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد

این فاصله بیشتر است و آن ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟

آن ها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می کنند. چرا؟

چون قلب هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب هاشان بسیار کم است

استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟

آن ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند.

این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله اى بین قلب هاى آن ها باقى نمانده باشد.

 نظر دهید »

حدیث

17 مرداد 1400 توسط فاطمه زنگي آبادي

?امام صادق علیه‌السَّلام فرمودند:
☘️ نهایت یقین آن است که با وجود خداوند از هیچ چیز نترسی و این بالاترین مرتبه‌ی توکل هم محسوب می‌شود. 
? اصول کافی

 نظر دهید »

دعای مادر و زنده شدن فرزند جوان

17 مرداد 1400 توسط فاطمه زنگي آبادي

✍️آقای محمد حسین قمشه‌ای در نجف اشرف به (ازگور گریخته مشهور بود )و خود در این رابطه می گفت در سن 18 سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا شدم در ایام مریضی مقدار زیادی انگور خوردم و از این رو مرضم شدیدتر شد تا اینکه از دنیا رفتم در همان حال می دیدم که افراد حاضر در منزل گریه می کردند و مادرم آمد و به آنان گفت کسی به جنازه فرزندم دست نزند تا برگردم . دیدم قران‌مجید را برداشت و به پشت بام رفت با تضرع و زاری به درگاه پروردگار متعال قرآن کریم و آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را شفیع قرارداد.
 پس از چند لحظه‌ای روح به بدنم برگشت و چشمانم را باز کردم و با نگاه به اطرافیان دنبال مادرم میگشتم ولی او را بین آنها نمی دیدم از این رو به افراد حاضر در منزل گفتم به مادرم بگویید بیاید که خداوند مرا به آقا امام حسین علیه السلام بخشید. مادرم را خبر کردند وقتی مادرم آمد مسائلی را که اتفاق افتاده بود به او گفتم مبنی بر اینکه دونفر نورانی که لباس سفید بر تن داشتند نزد من آمدند و یکی از ایشان وقتی دست بر پایم کشید درد پایم راحت شد و دستش را به هر عضوی از بدن میگذاشت درد آنجا راحت می شد و یک دفعه دیدم تمام اهل خانه را که می گریند . و هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که من راحت شدم نتوانستم تا اینکه آن دو نفر مرا در حالی که بسیار خوشحال بودم به بالا می‌بردند ولی در بین راه شخصی والامقام و نورانی آشکار شد و به آن دو فرمودند در اثر توسل مادرش ما سی سال عمر به او بخشیدیم او را برگردانید.

آنانیکه او را می‌شناختند و این داستان زندگی اش را از خودش شنیده بودند در سال سی ام منتظر رحلت او بودند و درست سر سی سال در نجف اشرف مرحوم شد .

 نظر دهید »

همسرانه

17 مرداد 1400 توسط فاطمه زنگي آبادي

همیشه در رابطه باهمسرتون؛
 یادتون باشه که باید برای همديگر 
و بخاطر همديگر زندگی کنيد؛
نه برای ديگران!

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 74
  • 75
  • 76
  • ...
  • 77
  • ...
  • 78
  • 79
  • 80
  • ...
  • 81
  • ...
  • 82
  • 83
  • 84
  • ...
  • 139
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

عشق فقط حسین

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس