عشق فقط حسین

  • خانه 
  • صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین حسین جان 

حدیث کسا به صورت شعر

01 آبان 1404 توسط فاطمه زنگي آبادي

🔴 حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.

 

این حدیث آمد زِ زهرای بتول ، 

فاطمه؛ صدیقه بنت الرسول  ، 

روزی آمد خانه ما مصطفی  ،

گفت با حالی شبیه اِلتجا  ،

ضعف دارم جان بابا دخترم  ، 

پهن کن بابا عبایی بر سرم ،

آن عبایی را که دارم از یمن ، 

آن عبا بر من بکش ای مُمتَحَن ، 

گفتمش بابا بلا دور از شما ، 

در پناه مهر و الطاف خدا ، 

من کشیدم آن عبا بر روی او ، 

یک نظر کردم به ماه روی او ، 

صورتی زیبا تر از قرص قمر ، 

روشن و زیبا ؛نکوتر از سحر ، 

ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ، 

گفت ای مادر سلام و صد دعا ، 

گفتمش مادر سلامم بر شما ، 

نور چشمم ای عزیز با وفا ، 

گفت مادر خانه دارد عطر گل ، 

هست بوی  جدّ ما ؛ختم رسل ، 

گفتمش ای نور چشمم بوی او ، 

آمده در خانه  با گیسوی او ، 

رفت نزد حضرت خاتم؛ حسن ، 

گفت بابا جان فدایت ؛جان و تن ، 

گفت بابا صد سلام و صد درود ، 

بر شما ای خاتم رب ودود ، 

با اجازه رفت در تحت کسا ، 

در کنار مصطفی شد مجتبی ، 

بعد از آن آمد حسین و با سلام ، 

گفت بوی جدّم آید بر مشام ، 

گفتمش ای نور چشمانم حسین ، 

ای عزیز فاطمه ای نور عین ، 

جدّتان در خانه در زیر کسا ، 

آمده امروز شد مهمان ما ، 

با اجازه رفت در زیر کسا ، 

در کنار مصطفی شد با حیا ، 

بعد از آن آمد علی مرتضی ، 

گفت زهرا جان سلامم بر شما ، 

بوی یار مهربان آید همی ، 

بوی جوی مولیان آید همی ، 

گفتم او را یار ختمی مرتبت ، 

صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ، 

آمده مهمان ما بابای من ، 

آمده مانند جان در جسم و تن ، 

رفت نزد احمد و گفت این سوال ، 

چیست رمز و راز این وقت و مجال ، 

با اجازه رفت در زیر کسا ، 

در کنار مصطفی شد مرتضی ، 

بعد از آن رفتم کنار اهل خود ، 

تا بجویم با عزیزان وصل خود ، 

ما همه بودیم در زیر کسا ، 

دست خود برداشت بابا بر دعا ، 

گفت یارب اهلبیتم را ببین ، 

بهترین خلق خدا روی زمین ، 

خونشان با خون پاک من قرین ، 

جسم و جان دارند از من با یقین ، 

جسمشان را  از بدیها دور کن ، 

قلبشان را خانه ای از نور کن ، 

لطف کن بر خاندانم با کَرم ، 

تا ابد آباد گردان این حرم ، 

دشمن آنها مرا هم دشمن است ، 

پیش چشمم جلوه اهریمن است ، 

هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ، 

می شود محبوب من در دو جهان ، 

بانگ حق برخاست از عرش برین ، 

کای ملائک بشنوید این با یقین ، 

هر چه را من آفریدم در جهان ، 

این زمین و جمله هفت آسمان ، 

کوه و دریا را اگر من ساختم ، 

نُه فلک را اینچنین پرداختم ، 

هر چه زیبائیست در شمس و قمر ،

ظلمتِ شبها و نور در سحر ، 

ساختم اینها به عشق مصطفی ، 

ساختم با مِهر این اهل کسا ، 

بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ؟، 

صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا؟ ، 

بانگ حق برخاست: زهرا و پدر ، 

معدن ایمان و کان هر گوهر ، 

حیدر و فرزند پاکش مجتبی ، 

هم حسینِ بنِ علی در کربلا ، 

گفت جبرائیل ای ربّ جلی

میروم من نزد زهرا و علی ، 

با اجازه نزد ما زیر کسا

آمد و می خواند ، پیغام خدا

گفت ای پیغمبر عالی مقام ، 

می رسانَد حق به درگاهت سلام ، 

هر چه که در کلّ عالم خلق شد ، 

از برای اهل زیر دَلق شد ، 

گفت از این خانواده تا ابد

دور شد ناپاکی و هر فعل بد ، 

جسم و روح خاندانت پاک شد ، 

نامشان بر تارک افلاک شد ، 

گفت حیدر چیست رمز جمع ما ، 

چیست مزد راوی این وضع ما

گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ، 

در میان دوستان مرتضی

هر غمی دارد خدا شادی کند ، 

بر اسیران بانگ آزادی کند

مشکلات جمعشان حل می شود ، 

سِحر درد و غصه باطل می شود ، 

گفت مولا رستگارانیم ما

همچنان گل در بهارانیم ما ، 

شیعه با این نقل می گردد سعید

بهتر از این مژدگانی کس ندید ،

🌺

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

عشق فقط حسین

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس