داستان
#عمار💞
عمار در جنگ صفین از یاوران نزدیک امیرالمومنین علیه السلام و از فرماندهان رده بالای سپاه او بود. او در صحرای صفین حماسه ها آفرید.روزی به هاشم بن عُتبه مِرْقال گفت: “ای هاشم امروز قدم در بهشت پاکیزه سرشت خواهیم نهاد و امروز با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و حزب او ملاقات خواهیم کرد. به خدا سوگند! اگر این جماعت متجاوز ما را تا نخلستان هَجَر بگریزانند همچنان به حق بودن خود و باطل بودن آنان یقیین خواهیم داشت.”
عمار قبل از شهادت رو به آسمان کرد و گفت: “بار خدایا! اگر من بدانم رضای تو در این است که خود را در این آب فرات بیندازم و غرق گردانم چنین خواهم کرد.” بار دیگر گفت: ” اگر من بدانم رضای تو در آن است که شمشیر بر شکم خود نهاده و آن را بفشارم تا از پشتم خارج شود چنین خواهم کرد.” بار دیگر فرمود: “بار خدایا من هیچ کاری را که به رضای تو نزدیک تر از جنگ با این گروه باشد نمی دانم.”
آنگاه فرمود: ” من امروز کشته خواهم شد و چون از این عالم فانی به سرای جاویدان روم کار من را به لطف خدا واگذارید و بدانید که فردای قیامت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مقتدای ماست و با اشرار خصومت خواهد کرد.”
سپس به قلب دشمن حمله کرد و رشادتها و شجاعتها از خود بروز داد. تا آنکه ابوالعاد ضربتی به او زد، از آن زخم بی تاب شد و به اردوگاه سپاه خویش بازگشت و آب طلبید. غلام او ظرفی از شیر برایش آورد. هنگامی که عمار به آن ظرف شیر نگریست گفت: “صَدَقَ رَسُولُ الله صلّی الله علیه والّه” درباره ی این سخن از او سؤال کردند. در پاسخ گفت: “رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر داد آخرین چیزی که از دنیا روزی توست شیر خواهد بود.” آنگاه ظرف شیر را در دست گرفت و بیاشامید و جان شیرین نثار جانان کرد و به جهان باقی خرامید.
امیرالمومنین علیه السلام با آگاهی از شهادت یار با وفایش خود را بر بالین او رساند، سرش را بر زانوی مبارک رساند و فرمود:
“ألا یا أیُّها الْمَوتُ الَّذِی هُوَ قاصِدی
أرِحْنِی فَقَدْ أفْنَیْتَ کُلَّ خَلیلِ
أراکَ بَصیراً بالّذِینَ أُحِبُّهُم
کَأنَّکَ تَنْجُو نَحْوَهُم بِدَلیلِ”
هان ای مرگی که قاصد منی
آسوده ام کن که تمام دوستانم را از دست دادم
می نگرم نسبت به آنان که دوستشان دارم خوب آشنایی
گویا با راهنمایی کسی سریع به سوی آنان می روی.”
سپس کلمه ی استرجاع ” انّا لله و انّا الیه راجعون” بر زبان جاری ساخت و فرمود: هر کس از رحلت عمار دلتنگ نگردد از مسلمانی نصیبی ندارد. خدای تعالی عمار را رحمت کند در آن ساعت که او را از نیک وبد سؤال کنند، هرگاه در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله سه کس را دیدم چهارم ایشان عمار بود و اگر چهار کس را دیدم عمار پنجم ایشان بود، نه یک بار بهشت بر عمار واجب شد، بلکه بارها استحقاق آن را پیدا کرد، جنّات حق او را مهیّا و مهنّا باد. او را کشتند و حال آنکه حق با او بود و او یار حق؛ همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله در شأن او همین گونه فرمود.” سپس ادامه داد: ” کشنده ی عمار و دشنام دهنده و رباینده ی سلاح او به آتش دوزخ معذّب خواهند شد.”
آنگاه قدم مبارک پیش نهاد و بر پیکر مطهر عمار نماز گذارد و با دست خود او را در خاک نهاد.
خوش دمی کز بهر یار مهربان میرد کسی
چون بباید مُرد باری این چنین میرد کسی
چون شهید عشق را در کوی خود جا می دهند
جای آن دارد که بهر آن زمین میرد کسی
گویند امیرالمومنین علیه السلام پیش از قتل عمار هرگز ابتدا به قتال و نبرد نمی کرد و چون روز بیست و ششم عمار را کشتند حکم کفار را بر سپاه معاویه جاری کرد و ابتدا به قتال می کرد. در یک شب پانصد و سی تن را کشت و برای هر یک تکبیری می گفت. همانگونه که در جنگ کافران کنند و فرمود: مَنْ أَصابَهُ سَیْفی فَهُوَ فی النّار. هر کس را شمشیرم بدو رسد پس او در آتش جهنم است.”
پس از شهادت عمار، ابن عباس در مقابل لشکر معاویه ایستاد و حدیث مشهور: “تَقتُلُکَ الفئةُ الْباغیَةُ” را که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ی عمار فرموده بود برای آنان خواند. معاویه از ترس آگاهی سپاهش و شورش بر ضد وی، گفت عمار را کسی کشت که او را به این معرکه آورد. ابن عباس فرمود: ” پس بنابراین پیغمبر صلی الله علیه و آله حمزه را کشت، زیرا او نیز حمزه را به جنگ کفار آورد.”
آری عمار پس از نزدیک به یک قرن مجاهدت و عبادت در سرزمین صفین نقاب از خاک بر کشید و در نود و سه سالگی به ملاقات پروردگار خود شتافت و در صحرای صفین آسوده آرمید.
#منبع:
📗سفری به کوی جانان
✍ سید علی میر شریفی